هنوزكسی بابت انتشاركاریكاتور سوسك روزنامه ایران توضیحی به ملت آذربایجان نداده و عذرخواهی
نكرده است!
بعد از گذشت نزدیك به ۶ سال ، هنوز كسی بابت انتشار كاریكاتور سوسك
در روزنامه ایران توضیحی به ملت آذربایجان نداده و عذرخواهی نكرده است! گرچه امروزه
توهین هایی را كه ملت آذربایجان ایران به واسطه حضور تیم تیراختور در لیگ
برتر فوتبال به نیابت از تفكر و فرهنگ و بینش مردم استان های میزبان در
استادیوم ها شاهد است ، و رفتار فارس ها ، عرب ها و ... از طریق دادن
شعارها ، نصب پلاكارد ، نمایش بنرها و ... در استادیوم ها ، روی كاریكاتور
سوسك كشیده شده در روزنامه ایران ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵ را سفید كرده ، اما یك
موردی كه شاخص و سند در این باره شده ، همان است كه روزنامه ایران مرتكب
شد. خرداد ماه ، ماه اعتراض ملت تورك آذربایجان به تفكرات شوونیستی و
نژادپرستانه باقی مانده از سیاست های " ملت سازی " حاصل از تفكر " یك ملت ،
یك زبان و یك فرهنگ " رژیم رضاخانی است.
یك سوال از افكار عمومی ، در سالگرد اعتراض به انتشار كاریكاتور توهین آمیز به ملت تورك آذربایجان توسط روزنامه ایران چرا آنها ، آن كاریكاتور را كشیدند؟!
خردادماه ، ماهی است كه خیلی از اتفاقات این
مملكت در آن زاییده و شكل گرفته است و گمان بر این است كه در آینده این ماه
بستر حوادث تاریخی در كشور ایران شده و باشد. خرداد مملو از انواع خاطرات
شاد و غمگین برای آنهایی است كه در این سرزمین بزرگ شده و می شوند. در كنار
خیلی از حوادث ، یك حادثه برای ملت آذربایجان كه چندین سال است از آن زجر
می كشند و نوعی خنجر از پشت خوردن از پایتخت نشین ها و تفكرات شوونیستی و
نژادپرستانه می دانند ، گران می نماید. روزهای خرداد ماه روز های پر
التهابی است كه به سختی بشود آن را فراموش و به راحتی از كنار آن گذشت.
مروری بر آنچه كه در این ماه بر آذربایجان گذشت:
كاریكاتور روزنامهٔ ایران در هفتهٔ
نامه «ایران جمعه» ویژه نامه روزهای جمعه روزنامهٔ ایران (به صاحب امتیازی
خبرگزاری جمهوری اسلامی) ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵ در صفحهٔ كودك و نوجوان به صورت
كمیك استریپی با عنوان «چه كنیم كه سوسكها سوسكمان نكنند» منتشر شد. در این كمیك استریپ به زبان طنز در بارهٔ
چگونگی مقابله با سوسكها در قالب دو شخصیت سوسك و یك پسر نوجوان پرداخته
شده بود. در تمامی كاریكاتورها سوسك به زبان فارسی سخن میگوید؛ اما در یكی
از بخشها در پاسخ به پسر نوجوان از كلمه توركی «نمنه» (چی یا چه
میگویی؟) استفاده میكند.
در متنی كه در كنار كاریكاتور و تحت عنوان
«گفتمان» آمده نوشته شده: «... مشكل اینجاست كه سوسك زبان آدم حالیش
نمیشه. دستور زبان سوسكی هم آن قدر سخته كه هشتاد درصد خود سوسكهام بلد
نیستن و ترجیح میدن به زبانهای دیگه حرف بزنن. وقتی سوسكا زبون خودشونو
نمیفهمن شما چه جوری میخواین بفهمین؟! ...» [۱]
این كاریكاتور سبب تظاهراتهای گسترده در
تهران توسط آذربایجانی های ساكن در آن شهر و مناطق توركنشین ایران،
دستگیری سردبیر ایران جمعه مهرداد قاسمفر و مانا نیستانی و توقیف روزنامهٔ ایران گردید.
اعتراضات ملت آذربایجان
پس از انتشار كاریكاتور روزنامهٔ ایران،
دامنهٔ اعتراضات علاوه بر شهرهای مختلف آذربایجان به تهران و سایر شهرهای
داخلی ایران نیز كشیده شد. شماری از دانشجویان آذربایجانی در تهران از ساعت
۲۱ و ۳۰ دقیقهٔ نیمهشب سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۵ تا ساعت ۵ صبح روز بعد در
برابر درب اصلی كوی دانشگاه تهران
تجمع كرده بودند كه این تجمع در ساعت ۲۳ نیمهشب سهشنبه به اوج خود رسیده
بود. دانشجویان آذربایجانی با راهپیمایی در مقابل دانشكدههای مختلف
دانشگاه تهران، این اقدام روزنامهٔ ایران را محكوم كرده بودند. [۲]
در حالیكه متن روزنامهٔ ایران را بیشتر
معترضان ندیده بودند، اما اخبار یا كپی كاریكاتور روزنامهٔ ایران كه از
تشبیه توركهای ایران به سوسك سخن میگفت، به نحو گستردهای منتشر شده بود.[۳]
به گفته مدیر مسئول روزنامهٔ ایران، كپی كاریكاتور روزنامه در شمارگان
۳۰۰٬۰۰۰ نسخه (حدود ده برابر تیراژ هفتهنامهٔ ایران) روز جمعه در كشور و
مخصوصاً در مناطق توركزبان منتشر شد بود.[۴]
در تبریز تظاهرات از ساعت ۴ بعد از ظهر از سمت دانشگاه تبریز
و میدان نماز آغاز گردیده و به سمت استانداری آذربایجان شرقی ادامه پیدا
كرد. تلاش نیروهای انتظامی برای جلوگیری از پیوستن دو گروه تظاهركننده به
درگیری میان دو طرف انجامید. [۵] [۶]
اعتراضات در ارومیه منجر به تغییر مسیر
اعتراضات علیه غیرتوركها و مطرح كردن شعارهای پانتركیستی و حركتدادن
تظاهركنندگان به سمت كنسولگری تركیه و آتشزدن ساختمان روزنامهٔ ایران و
صدا و سیمای ارومیه شد.
توقیف روزنامه ایران و دستگیری روزنامهنگاران
در پی تظاهرات گسترده در تبریز و در دیگر
شهرهای ترك زبان ایران، هیات نظارت بر مطبوعات تشكیل جلسه اضطراری داد و
روزنامه ایران را توقیف موقت و پرونده آن را را به دادسرا فرستاد. روزنامه
ایران ۳۱ اردیبهشت عذرخواهی و اعلام كرده بود كه مانا نیستانی را اخراج
كردهاست. [۸] پس از انتشار خبر توقیف
بیانیهای با عنوان «ما اهل ایرانیم» توسط كاركنان این روزنامه منتشر شد كه
در آن آمده بود:«ما اهل ایرانیم. اهل «ایران». در میان ما هم از جنس تورك
است، هم از جنس كرد. هم از طایفه لر است، هم از تبار عرب. هم از سلسله بلوچ
است، هم از سلاله عجم. و برای ما مباهات است كه در خانواده «ایران» قاطبه
مدیران، مجریان و خبرنگاران، خود افتخار انتساب به هموطنان آذری را دارند.
دردناكتر از این چه میتواند بود كه در چنین شرایطی به جفا و توهین به مام
و ملیت خویش متهم شویم. ما خبرنگاران «ایران» از هر جا كه هستیم، پیش و
بیش از هر چیز یك ایرانی مسلمان هستیم.» [۹] سخنگوی قوه قضائیه نیز از صدور قرار بازداشت برای كارتونیست و سردبیر ایران جمعه خبر داد. [۱۰]
فیروزی دادستان تبریز نیز اعلام كرد كه علیه روزنامه ایران اعلام جرم كردهاست. [۱۱]
توضیحات مانا نیستانی
وی پیرامون كاریكاتور مذكور گفت:"استفاده از
واژههای «سنهنه» و «نهمنه» كه در دیالوگ سوسك آورده شده، اصطلاحاتی
هستند كه روزانه در زبان فارسی به كار گرفته میشوند و این نكته نشان از
نفوذ زبان تركی در زبان فارسی دارد. نكته دوم اینكه در همان صفحه یا صفحه
۲۰ روزنامه، كارتونهای دیگری كشیده شده كه قورباغه و سوسك با لهجه غلیظ
تهرانی حرف میزنند، در حالیكه حمل بر سوسك بودن تهرانیها نشده است" [۱۲]
محاكمه و تبرئه روزنامه ایران
توقیف روزنامه ایران ۵ ماه ادامه یافت و سپس
با تغییر كادر و مدیریت آن انتشار خود را از سر گرفت. غلامحسین اسلامیفر
مدیر مسئول روزنامه نیز از اتهام ایجاد اختلاف بین اقشار جامعه و اهانت به
مردم تركزبان تبرئه شد. وی در دادگاه گفت: «شخصیت داستان و طنز در
كاریكاتورهای دیگر مطلب مزبور به زبانهای رایج دیگری در كشور از جمله فارسی
نیز سخن گفته و بدین ترتیب كاریكاتوریست قصد توهین به ترك زبانان
نداشتهاست.» [۱۳]
بازتاب در كشورهای دیگر
در باكو عدهای مقابل سفارت ایران تجمع كرده و پرچم ایران را به آتش كشیدند. همچنین روزنامههای جمهوری آذربایجان از
تیترهایی همچون «رژیم ایران برادران ما را سركوب كرد» ،«آذربایجان جنوبی
به پا خاسته است» استفاده كردند. همچنین به گفته بی بی سی « روزنامه آینه
نوشت:«رویارویی ملی در مجلس ایران» در صحن مجلس شورای اسلامی ایران، اكبر
اعلمی نماینده تبریز شعر «تهران و تهرانی» از محمدحسین شهریار،
شاعر نامدار معاصر آذربایجانی را خوانده كه ترجیع بند آن با «الا تهرانیا
... » آغاز میشود: ( منظور این شعر پایتخت نشین های فارس زبان و مهاجرانی
است كه در تهران دچار استحاله فرهنگی شده و هویت و زبان خود را از یاد برده
اند )
الا ای داور دانا تو میدانی كه ایرانی
چه منتها كشید از دست این تهران و تهرانی
چه طرفی بست از ین جمعیت ایران جزپریشانی
چه داند رهبری سر گشته صحرای نادانی
چرا مردی كند دعوی كسی كو كمتر است اززن
الا تهرا نیا انصاف میكن خر تویی یامن
تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدرگفتی
برشتی كله ماهی خور بطوسی كله خرگفتی
قمی را بد شمردی اصفهانی را بترگفتی
جوانمردان آذربایجان را ترك خرگفتی
ترا آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
تو اهل پایتختی باید اهل معرفت باشی
به فكر آبرو و افتخار مملكت باشی
چرا بیچاره مشدی وحشی و بی تربیت باشی
به نقص من چه خندی خود سرا پا منقصت باشی
مرا این بس كه میدانم تمیز دوست ازدشمن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
تو از كنج شیر كش خانه و دكان سیرابی
بجز بد مستی و لاتی و الواطی چه دریابی
در این كولز كه ندهندت بجز لیسانس تون تابی
نخواهی بو علی سینا شد و بو نصرفارابی
بگاه ادعا گویی كه دیپلم داری ازلندن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
تو عقل و هوش خود دیدی كه در غوغای شهریور
كشیدند از دو سو همسایگان در خاك ما لشكر
به نق و نال هم هر روز حال بد كنی بدتر
كنون تركیه بین و ناز شست تركها بنگر
كه چون ما ندندبا آن موقعیت از بلاایمن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
گمان كردم كه با من همدل و همدین وهمدردی
بمردی با تو پیوستم ندانستم كه نامردی
چه گویم بر سرم با نا جوانمردی چه آوردی
اگر می خواستی عیب زبان هم رفع میكردی
ولی ما را ندانستی بخود هم كیش و هم میهن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
تو عقل و هوش خود دیدی كه در غوغای شهریور
كشیدند از دو سو همسایگان در خاك ما لشكر
به نق و نال هم هر روز حال بد كنی بدتر
كنون تركیه بین و تاز شست تركها بنگر
كه چون ما ندندبا آن موقعیت از بلاایمن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
گمان كردم كه با من همدل و همدین وهمدردی
بمردی با تو پیوستم ندانستم كه نامردی
چه گویم بر سرم با نا جوانمردی چه آوردی
اگر میخواستی عیب زبان هم رفع میكردی
ولی ما را ندانستی بخود هم كیش و هم میهن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
بشهریور مه پارین كه طیارات با تعجیل
فرو میریخت چون طیر ابا بیلم بسرسجیل
چه گویم ای همه ساز تو بیقانون و هردمبیل
تو را یكشب نشد ساز و نوا در رادیوتعطیل
ترا تنبور و تنبك بر فلك میشد مرا شیون
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
بقفقازم برادر خواند با خود مردم قفقاز
چو در تركیه رفتم وه چه حرمت دیدم واعزاز
بتهران آمدم نشناختی از دشمنانم باز
من آخر سالها سر باز ایران بودم و جانباز
چرا پس روز را شب خوانی و افرشته اهریمن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
بدستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم
عدو را تا كه ننشاندم بجای از پا ی نشستم
بكام دشمنان آخر گرفتی تیغ ازدستم
چنان پیوند بگسستی كه پیوستن نیارستم
كنون تنها علی مانده است و حوضش چشم ماروشن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
چو استاد دغل سنگ محك بر سكه مازد
ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد
سپس در چشم تو تهران به جای مملكت جازد
چو تهران نیز تنها دید با جمعی به تنهازد
تو این درس خیانت را روان بودی و من كودن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد
نخست آن جمع را از هم پریشان و جداسازد
چو تنها كرد هر یك را به تنهایی بدوتازد
چنان اندازدش از پا كه دیگر سر نیفرازد
تو بودی آنكه دشمن را ندانستی فریب وفن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
چرا با دوستدارانت عناد و كین و لج باشد
چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد
مگر پنداشتی ایران ز تهران تا كرج باشد
هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد
تو گل را خار میبینی و گلشن را همه گلخن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
تو را تا ترك آذربایجان بود و خراسان بود
كجا بارت بدین سنگینی و كارت بدین سان بود
چه شد كرد و لر یاغی كزو هر مشكل آسان بود
كجا شد ایل قشقایی كزو دشمن هراسان بود
كنون ای پهلوان چونی نه تیری ماند و نی جوشن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
كنون گندم نه از سمنان فراز آید نه اززنجان
نه ماهی و برنج از رشت و نی چایی زلاهیجان
از این قحط و غلا مشكل توانی وارهاندن جان
مگر در قصه ها خوانی حدیث زیره كرمان
دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی ازبنشن
الا تهرانیا انصاف میكن خر تویی یامن
خواندن این شعر باعث چنان درگیری میان
نمایندگان ترك و فارس در مجلس شده كه باعث گردید پلیس برای پایان دادن به
آن وارد صحن مجلس شود، در حالی كه خبرنگاران پارلمانی در تهران میگویند
اكبر اعلمی موفق شد شعر را تا آخر بخواند و تنها مسئلهای كه با آن مواجه
شد، تذكر رئیس مجلس بود.» [۱۷]
حالا خود با توجه به شرایط حاكم در فضای فرهنگی و سیاسی كشور ایران قضاوت كنیدكه:
چرا آنها ، آن كاریكاتور را كشیدند؟!
پانویس
ویكی پدیا
+ گؤنده ریلیب سه شنبه 2 خرداد 1391
ساعت 02:53 یازار سولدوز خبر
| 0اؤنر
|